مرکز مشاوره و روانشناسی کودکان در شرق تهران تهرانپارس
مرکز مشاوره اوای مهر در شرق تهران, مرکز مشاوره کودکان, رفتار شناسی و مشکلات کودکان و حل آن به وسیله مشاوره, توسط دکتر ارزو دین پرست .
تربیت کودکان یکی از دغدغه های اصلی همه خانواده ها است. پدرمادر همیشه دنبال این هستند که بهترین تربیت و تمام امکانات را برای انهافراهم کنند. اما بسیاری از والدین به دلیل اینکه خیلی از رفتار کودکان ممکن است برای انهاقابل درک نباشد, و راه های متنوعی برای حل مشکل انها نداشته باشند نا امیدمیشوند. بهترین روش این است که مشکلات کودکان با یک متخصص روانشناسی کودک در میان گذاشته شده و راه حل آنرا از یک متخصص روانشناسی کودک دریافت کنیم .
دکترمتخصص روانشناسی کودکان به دلیل تجربه فراوان و روبرو شدن با خیل عظیم کودکان رفتار انها را درک کرده و بهترین راه حل برای مشکلات انها را به والدین پیشنهاد میدهد.
مرکز مشاوره کودکان اوای مهر زیر نظر دکتر ارزو دین پرست
شماره تماس
آدرس: تهرانپارس چهار راه تیر انداز جنب مترو تهرانپارس نبش اخوت شمالی پلاک 2 واحد 7
مرکز مشاوره و روانشناسی کودکان در شرق تهران تهرانپارس
در ادامه توجه شما را به چند سوال متداول جلب میکنیم :
سوال:
من پسری چهار ساله دارم که وارد پنج سال شده. اصلا به من وابسته نیست وبه راحتی نزد مادر بزرگش می ماند. اما متاسفانه از تنها ماندن در مهدکودک و هر کلاسی می ترسد. هر وقت می خواهم او را در کلاس ترک کنم شروع به گریه می کند. و به شدت مضطرب می شود, حدود یک هفته در یک مهد همراهش ماندم ولی بی فایده بود, حتی وقتی به او اطمینان می دم پشت در می ایستم باز نگران است و نمی پذیرد. لطفا راهنمایی کنید.
پاسخ :
احتمال اضطراب جدایی در پسرتان وجود دار ، بنابراین پیشنهاد روانشناسی و تشخیص توسط متخصص الزامی است.
برای آشنایی بیشتر با اختلال اضطراب جدایی لطفا موارد زیر را مطالعه فرمایید.
الف : اضطراب شدید و نا متناسب با سطح رشد فرد در مورد جدایی از خانه یا کسانی که فرد به آنان دلبستگی دارد ، که
با سه ( یا بیش از سه ) مورد از موارد زیر مشخص می شود:
۱ ـ ناراحتی شدید و مداوم در زمانی که جدایی از خانه یا مظاهر اصلی دلبستگی رخ می دهد یا احتمال آن وجود دارد .
۲ ـ نگرانی شدید و مداوم در مورد از دست دادن یا آسیب دیدگی احتمالی مظاهر اصلی دلبستگی .
۳ ـ نگرانی شدید و مداوم در مورد اینکه یک رویداد ناگوار باعث جدایی از مظاهر اصلی دلبستگی خواهد شد ( مانند گم شدن یا دزدیده شدن ) .
۴ ـ اکراه یا خودداری مداوم از رفتن به مدرسه یا جاهای دیگر به دلیل ترس از جدایی .
۵ ـ ترس شدید و مداوم یا اکراه از تنها ماندن در خانه یا اماکن دیگر بدون حضور مظاهر اصلی دلبستگی یا افراد بزرگتر.
۶ ـ اکراه یا خودداری مداوم از خوابیدن بدون حضور یکی از مظاهر دلبستگی و یا خوابیدن در مکانی غیر از خانه خود.
۷ ـ کابوسهای مکرر در باره موضوع جدایی .
۸ ـ شکایات مکرر از نشانه های ناراحتی بدنی ( مانند سردرد ، دل درد ، تهوع یا استفراغ ) هنگامی که جدایی از مظاهر اصلی دلبستگی رخ داده یا احتمال آن وجود دارد .
ب : مدت دوام این اختلال حداقل ۴ هفته است .
ج : شروع آن قبل از سن ۱۸ سالگی است .
د : این اختلال باعث ناراحتی یا اختلال قابل توجه بالینی در عملکرد های اجتماعی ، تحصیلی ( یا شغلی ) یا سایر زمینه های مهم می شود .
هـ : این اختلال بویژه طی دوره یک اختلال فراگیر رشد ، اسکیزوفرنی یا یک اختلال روان پریشی دیگر در نوجوانان و بزرگسالان رخ نمی دهد و با اختلال وحشت زدگی همراه با گذر هراسی بهتر توجیه نمی شود .
مشخص کنید اگر :
باشروع زودرس است : یعنی زمان آغاز اختلال قبل از سن ۶ سالگی است .
ویژگیهای خاص وابسته به فرهنگ ، سن و جنسیت
در میزان تحمل جدایی تفاوتهای فرهنگی وجود دارد . لازم است بین اختلال اضطراب جدایی و ارزش بالایی که بعضی از فرهنگها برای وابستگی متقابل شدید بین اعضای خانواده قایلند ، تمیز گذاشته شود .
تظاهرات این اختلال ممکن است همراه با سن تغییر یابد . امکان دارد کودکان خردسال در برابر خطر های معینی که والدین ، خانه یا خود آنان را تهدید می کند ، ترس خاصی را نشان ندهند . وقتی کودکان بزرگتر می شوند نگرانیها و ترسها اغلب برخطرهای ویژه ای متمرکزمی شوند ( مانند آدم ربایی و دزدی ). اضطراب و انتظار جدایی در اواسط دوره کودکی آشکار می شود . هر چند نوجوانانی که این اختلال را دارند ـ بویژه پسران ـ ممکن است وجود اضطراب جدایی را انکار کنند ولی این اضطراب در محدود شدن فعالیت آزاد و اکراه در ترک منزل بازتاب می یابد .
امکان دارد در افراد بزرگتر این اختلال توان شخص را در برخورد با تغییر شرایط محدود کند ( مانند نقل مکان یا ازدواج ) . بزرگسالانی که این اختلال را دارند به طور معمول بیش از حد نگران فرزندان و همسر خود بوده وزمانی که از آنان جدا می شوند ناراحتی قابل ملاحظه ای احساس می کنند . این اختلال در نمونه های بالینی در پسران و دختران به نسبت مساوی دیده می شود ولی در نمونه های همه گیر شناسی در دختران بیشتر است .
شیوع
اختلال اضطراب جدایی پدیده ای نا متعارف نیست و برآورد میزان شیوع آن تقریباً ۴ درصد در کودکان و نوجوانان است . شیوع اختلال اضطراب جدایی از کودکی تا نوجوانی کاهش می یابد .
دوره یا سیر
اختلال اضطراب جدایی ممکن است به دنبال بعضی از فشارهای روانی زندگی ( مانند مرگ یک خویشاوند یا یک حیوان خانگی ، بیماری کودک یا یک خویشاوند ، تغییر مدرسه ، تغییر منزل یا مهاجرت ) ظاهر شود . امکان دارد شروع اختلال بسیار زود هنگام و در سنین پیش دبستانی باشد و ممکن است در هر زمانی تا قبل از سن ۱۸ سالگی بروز کند . ولی معمولاً شروع آن در نوجوانی نامعمول است . این اختلال به طور معمول دارای دوره های تشدید و بهبود است . در برخی موارد اضطراب در مورد احتمال جدایی و نیز اجتناب از موقعیت هایی که در آنها جدایی وجود دارد ( مانند رفتن به دانشگاه ) ممکن است برای چند سال دوام یابد . با وجود این ، در بررسی های پیگیری گسترده ، اکثر کودکان دچار اختلال اضطراب جدایی ، فاقد اختلال اضطرابی جدی هستند .
را هکار های پیشگیری
– آموزش مهارت های اجتماعی
– تلاش برای ایجاد محیطی آرام در دوران بارداری و شش سال اول زندگی کودک
– ایجاد حس اعتماد و امنیت در یک سال اول زندگی
– در صورت اضطراب حساسیت زدایی منظم
– ایجاد بهداشت روانی و خانوادگی و تلاش برای بستر سازی مناسب
– مشاوره تربیتی
– مشورت با متخصصان
سوال :
با سلام پسر ۱۰ ساله ای دارم که کمی عصبی است, با کوچکترین عاملی پرخاشگری می کند. لطفا به من بگویید در این مواقع چه برخوردی باید داشته باشم؟
پاسخ:
پرخاشگری رفتاری است که از خشم و عصبانیت نشأت می گیرد. این رفتار را می توان به دو گروه تقسیم کرد:
پرخاشگری خصمانه : رفتاری است که به منظور صدمه و آزار رساندن به دیگری یا دیگران ابراز می شود و هدف در آن صرفاً آزار رساندن است.
پرخاشگری وسیله ای: رفتاری است که فرد به وسیله آن خواستار به دست آوردن هدفی دیگر است و ابداً قصد حمله به دیگران یا اذیت کردن آن ها را ندارد البته در این میان ممکن است لطمه ایی نیز به کسی وارد شود.
هم چنین پرخاشگری ممکن است به یکی از دو صورت زیر باشد:
الف) پرخاشگری درونی: چنان چه جهت پرخاشگری به طرف درون باشد، کودک خشم را به درون خود می افکند و دچار خشم فرو خورده می شود. پیامد چنین عملی می تواند افسردگی نیز باشد. کودکان افسرده در واقع از دست خودشان عصبانی اند. خشم درونی، عصبانیت و نارضایتی از خود را به وجود می آورد.
ب) پرخاشگری بیرونی: در خشم بیرونی، کودک ممکن است خشم خود را به صورت رفتارهایی از قبیل فریاد کشیدن، پا به زمین کوبیدن یا پرتاب کردن اشیاء بروز دهد.
ـ سن و نوع پرخاشگریبه ترتیب در کودک ۲-۳ ساله به صورت انداختن و پس گرفتن، ۳-۴ ساله کلامی، ۵-۶ ساله
کناره گیری، ۷-۹ ساله نزاع و پرخاشگری می باشد.
ـ پرخاشگرى پسرها و دخترها تا حد زیادى با یکدیگر متفاوت است . اغلب مردم انتظار دارند که پسران شان بیشتر از دختران پرخاشگرى داشته باشند؛ به همین دلیل پسران پرخاشگر یک تا سه ساله، بیشتر از دختران مورد توجه بزرگسالان قرار مى گیرند و به همین دلیل در دوره پیش دبستانى، پسران خیلى بیشتر از دختران اهل ستیزه جویى و نزاع هستند.
۲- دلایل پرخاشگری در کودکان چیست؟
پرخاشگری متاثر از عوامل سرشتی، علل اجتماعی، ناکامی، تقلید از دیگران، نقش اولیاء است.
علل خشونت و پرخاشگری در کودکان می توان به طور کلی به موارد زیر تقسیم بندی کرد:
۲-۲- الگوپذیری کودکان ازوالدین :
اگر والدین و اطرافیان نزدیک کودک، افرادی عصبی و پرخاشگر باشند کودکان از طریق مشاهده، رفتارهای پرخاشگرانه آنها را یاد می گیرند. و در این فرایند لازم نیست والدین با خود کودک پرخاشگری کرده باشند اگر او شاهد رفتارهای خشونت بار پدر و مادر با افراد دیگر باشد، این گونه رفتار را فرا می گیرند.
۲-۲- آموزش غیر عمدی پرخاشگری:
والدین ممکن است سهواً به کودک ، رفتار پرخاشگرانه یاد بدهند که احتمال دارد این رفتار در آینده تکرار شود. به عنوان مثال تصور کنید کودکی از مادرش خواسته ای درخواست می کند. مادر از بر آوردن خواسته او امتناع می کند. کودک با جیغ و فریاد خواسته اش را تکرار می کند و این دفعه مادر خواسته او را بر آورده می کند. در این جا مادر سهواً جیغ زدن و فریاد کشیدن کودک را تقویت کرده است.
اگر این الگوی رفتاری باز تکرار شود و کودک به خواسته اش برسد. به صورت عادت در می آید و کودک در آینده نیز از این الگوی رفتاری برای رسیدن به خواسته هایش استفاده می کند.
۳-۲- ناکامی:
وقتی کودک در راه رسیدن به اهدافش با مانعی برخورد کند و نتواند از این مانع بگذرد دچار ناکامی می شود. یکی از
رفتارهایی که ممکن است از او سرزند پرخاشگری است.
۴-۲- اضطراب:
کودکان مضطرب نمی توانند کودکان آرامی باشند آنها رفتارهای پرخاشگرانه از خود بروز می دهند ؛ البته بلافاصله پشیمان می شوندو از والدین خود عذرخواهی می کنند.
۵- ۲- بیماریها و مصرف دارو:
بعضی از بیماریها به مصرف دارو نیاز دارد و ممکن است از عوارض جانبی داروها کج خلقی و رفتارهایی باشد که خشونت را بر می انگیزد.
۶- ۲- مدرسه:
بعضی کودکان در مدرسه قربانی خشونت می شوند و این خود باعث می شود که خود آنها نیز عامل خشونت شوند. عواملی
که به خشونت در مدرسه می انجامد عبارتند از:
۱-۶-۲- وقتی کودکی توسط دانش آموزان دیگر مورد مسخره قرار می گیرد.
۲-۶-۲- وقتی کودکی توسط دانش آموز دیگری کتک بخورد و قادر به دفاع از خود نباشد.
۳-۶-۲- وقتی کودک مرتب اشیاء و وسایل خود را گم می کند.
۴-۶-۲- افت تحصیلی ،افسردگی و ناراحت بودن و… .
توصیه های پیشگیرى و مقابله با پرخاشگرى:
۱– پرهیز از تنبیه بدنى
۲- جلوگیرى از تماشاى اعمال خشونت آمیز
۳- عدم تشویق رفتار پرخاشگرانه در رسیدن به هدف
۴-رفع ناکامى ها یا تعدیل آنها
۵- توجه مثبت غیرمشروط به فرزند
۶- هماهنگى والدین در تربیت کودکان
درپایان سعی کنید از طریق بازیها، نمایش های تلویزیونی و خودتان رفتارهای اجتماعی مناسب را الگو قرار دهید و رفتارهای مناسب را جایگزین رفتارهای نامطلوبش کنید. همچنین به کلیه رفتارهای مطلوب کودک در تمامی مراحل پاداش دهید و مورد تحسین قرار دهید.
کودکان پرخاشگر:
رفتار پرخاشگری زمانی بروز می کند که فرد در رسیدن به مقصود خود ناکام مانده و از خشم خود به عنوان وسیله ای برای رسیدن به هدف استفاده می نماید. برای درک علل پرخاشگری و مدیریت آن توصیه می شود ایشان به صورت حضوری بررسی شوند.
توصیه های را نیز برای مدیریت در خانواده دارم که به ترتیب زیر می باشند:
۱- صمیمت، صمیمیت در خانواده امری لازم و ضروری است زیرا سهم مهمی در کاهش خشونت در خانواده دارد بسیاری از رفتارهای خشونت آمیز به این دلیل است که صمیمیت بین طرفین وجود ندارد. صمیمیت هنگامی افزایش مییابد که افراد خانواده درامور زندگی با یکدیگر مشارکت داشته باشند. همچنین اعتماد و اطمینان در مشارکت بین اعضای خانواده باعث صمیمیت میشود.
۲- تامل و سکوت، یکی از بهترین راههای کنترل خشونت در خانواده کنترل رفتار خویشتن در مواقعی است که یکی از اعضای خانواده به تحریک دیگری بپردازد. بهترین شکرد در این هنگام آن است که دیگران سکونت اختیار کنند تا آن فرد هم آرامش پیدا کند سپس در یک فرصت مناسب با هم به بحث و بررسی بپردازند.
۳- تخلیه یعنی اینکه به طور مستقیم جواب خشونت را ندهیم. تحقیقات جدید نشان میدهد که پرخاشگری حاکی و حتی فیزیکی علاوه بر اینکه خشم را کاهش نمیدهد بلکه باعث افزایش آن نیز میشود.
۴- مدل پرخاشگری غیر پرخاشگرانه (قدم زدن و…)، تحقیقات نشان داده که افرادی عادی که پرخاشگری خود بدون رفتار پرخاشگرانه بروز دادند بعد از این کار سطح کمتری از پرخاشگری را داشتهاند ولی به طور کل این روش هم زیاد موثر نیست.
۵- تنبیه، درطول تاریخ یکی از وسایل اجتماعی برای کم کردن میزان خشونت تنیه بودهاست که توسط آن جلوی تجاوز، خشونت و دیگر رفتارهای پرخاشگرانه را میگرفتند ولی در حال حاضر علما معتقدند که تنبیه به طور موقت جلوی خشونت حاضر را میگیرد و
برعکس در طولانی مدت به طور مستقیم باعث تقویت آن میشود درحال حاضر تنبیه بدنی از طرف سازمان بهداشت جهانی ممنوع شدهاست.
۶- صحبت کردن در مورد مشکل، بهترین روش برای کاهش پرخاشگری صحبت کردن در مورد آن است این تکنیک به طور عملی به دو صورت عملی است ولی اینکه در لحظهای که پرخاشگری به حد اعلای خود میرسد یکی از طرفین سکوت اختیار کند و سعی کند غائله را ختم کند ولی بعد از اینکه طرفین آرام شدند و مدتی نیز گذشت با خونسردی مطالب را با یکدیگر در میان میگذارند و آن را حل و فصل میکنند.
درمان پرخاشگری:
برای درمان پرخاشگری گام اول شناخت و ریشه یابی علت یا علل پرخاشگری است با شناخت این عوامل میتوان همکاریهای لازم را برای کاستن از میزان و شدت پرخاشگری ارائه نمود مانند سرگرم نمودن فرد مهر و محبت و دلجویی آموزش تنهایی فکرکردن صبر و متانت نشان دادن در مواقع پرخاشگری تشویق جهت استحمام وروش گرفتن اجرای عدالت در منزل برآورده کردن نیازهای کودکان و نوجوانان مساعد ساختن جو آزادیهای کنترل شده جلوگیری از توهین و ناسزا گفتن به آنها و یا مقابله به مثل نکردن با آنها جلوگیری از تهدید و ترساندن الگوهای خوب را به آنها نشان دادن رهنمودهایی در مورد سازش و جوشش با دیگران تشویق به بازیهای گروهی و رعایت بتراکت و قوانین در زندگی با دیگران عادت دادن به آنا به گذشت یاد دادن انتقاد صحیح به آنها جهت تخلیه و سبک شدن و آرامش یافتن و در پایان چنانچه رعایت عوامل فوق تأثیری نداشت میتوان از عوامل دیگری مانند توبیخ اخطار تحکم علامت مقابله به مثل تنبیه و قهرو… استفاده نمود.
سوال :
دختری نوجوان متولد 1379 دارم . حدود یک سال است با تعویض معلمش دچار آسیب روحی شدید شده است،لازم به ذکر است تا قبل از این موضوع این بچه بصورت خود جوش وبدون نیاز به والدین تمامی دروس خود را بطور دقیق پیگیری و هموار ه نمونه ونخبه بود،وحتی با شروع سال تحصیلی به مدرسه رفت ولیکن رفته رفته اشتیاق وذوق او ابتدا با مقاومت وسپس تمرد ونهایتا”به درد های شکمی ،که بنده به دلیل مهم بودن وضعیت جسمی اش ترجیح دادم به مدرسه نرود وحدود سه ماهی را بنظر می آمد ریلکس وراحت است وکا ر وکلاس بیرونش را بطور دقیق پیگیری ودنبال می کرد،ومن که همواره افسوس روزهای گذشته را می خوردم پس از کلی دوندگی وبه قول معروف گرو گذاشتن ریش وخواهش والتماس قبول کرد به مدرسه برود،این شیرینی بیش از یک هفته هم دوام نداشت وبا اندک تلنگری از سوی مادرش که “توچرا مثلا”پاسخ درس فلان استاد را نمی دهی تبدیل شد به تمرد دوباره انزوا طلبی و اوهام که من را چرا به دنیا آوردی ومن یک روح مرده ام در این جسم،لازم به ذکر است دختر من نوازنده برتر ساز ایرانی سنتی کمانچه واز نخبه های تنها هنرستان موسیقی دختران تهران است، واکنون مشکل من نرفتن مدرسه دخترم نیست و درد این است که او اکنون هیچ کاری انجام نمی دهد ،مثلا” روزی هشت ساعت تمرین ساز داشت ،کلاس زبان میرفت که این کلاس را به دلیل مشغله اش حذف کرده بود واکنون عاجزانه تقاضا دارم این حقیر را مشاوره فرمایید ضمنا به هیچ وجه به کلینیک برای مشاوره نمی آید،اگر مشاوری متخصص داوطلب باشد در منزل صمیمانه تشکر می کنم،ا
پاسخ:
در خصوص وضعیت فعلی دخترتان نیاز است بررسی شود که میزان وابستگی و علت آن به استادش را تعریف نمایند.و بعد از تحلیل نوع ارتباط و میزان وضعیت روانی و عاطفی ایشان برنامه ریزی برای ایشان خواهیم داشت.
ولی نکاتی که باید به دقت صورت گیرد:
۱- به کودک بیاموزیم که دیگران با ما ارتباط دارند و روابط عاطفی ما با آنها عقلانی نیست بلکه روابط نوعی ارتباط اجتماعی و اداب معاشرت است این الگو به عنوان سواد ارتباطی و سواد عاطفی یکی از مهم ترین گزینه هایی است که کودکان و خانواده ها باید بیاموزند.
۲- درس خواندن قابل مذاکره نیست و جزو غعالیت هایی است که نباید با کودک مذاکره کنیم.
۳- زمان مسائل این چنینی را حل نخواهد کرد و شما بهتر است با ارامش و قاطعانه و حمایت کامل برای حل مساله اقدام نمایید.
مقاله بعد
بیش فعالی کودک و کم توجهی کودک چیست
چگونه یک کودک را درست تربیت کنیم
اگر درآموختن ادب به کودک خود اهمال کرده باشید باید یک موضوع مهم را بدانید: هیچکس دوست ندارد با چنین کودکانینشست و برخاست کند!
یک کودک بی ادب به یک بزرگسال بی ادب تبدیل می شود و بزرگسالانی که مودبنیستند در مسائلی مانند شغل، ازدواج و دوست یابی با مشکلات زیادی مواجه خواهندشد.
با پرورش کودکان مودب هم به خود آنها خدمت می کنید و هم به جامعه.
به این توصیه ها توجه کنید:
۱)مودب بودن را در خانه خود تمرین کنید. کودک با مشاهده رفتارهای مودبانهشما بیشتر از نصایح تان می آموزد. یک کودک از آنچه می بیند و می شنود الگومی گیرد. اگر اعضای خانواده نسبت به یکدیگر مودبانه رفتار کنند کودک بهراحتی این مسئله را یاد می گیرد. دراین صورت او متوجه می شود که مودب بودننوعی احترام گذاشتن به دیگران است. وظیفه شما این است که به کودکان اهمیتاحترام گذاشتن به دیگران را بیاموزید.
۲) نسبتبه فرزندتان مودب باشید. وقتی کودکتان به شما چیزی می دهد از او تشکر کنیدو هر زمان که از او می خواهید کاری انجام دهد از واژه «لطفا» استفاده نمائید.
گفتن واژه های «متشکرم» و «لطفا» را از همان سنین پایین با کودک تمرین کنید تا این روش برای او جا بیفتد.
۳)طریقه درست تلفن زدن را به کودک خود بیاموزید. به او شیوه پاسخ دادن بهتلفن، پیغام گرفتن و پایان دادن به مکالمه را بیاموزید. در استفاده صحیح ازتلفن همراه، الگوی مناسبی برای کودکتان باشید. به او بیاموزید زمانی کهدیگران می خواهند تلویزیون تماشا کنند و یا شام بخورند نباید با تلفن همراهصحبت کند.
۴)به کودک خود یاد دهید به مردم کمک کند، مثل بازکردن در برای دیگران،برداشتن چیزی که بر زمین افتاد و نوشتن نامه تشکر آمیز. اگر اعضای خانوادههر روز به تمرین مودب بودن بپردازند کودک نیز ادب را خواهد آموخت. یادتانباشد کودکان از الگوهای خود درس های زیادی می آموزند.
تاثیر دعوای پدر مادر بر کودک
در کودکی من، پدر و مادرم مدام با هم دعوا داشتند و من وسط این دوتا میماندم که طرفداری کدام را بکنم. بابام میگفت تو که تکلیفت معلومه، برو هوای مامان جونت رو داشته باش. مادرم هم مثل همیشه دلخور بود و میگفت بچهام میبینه از دست تو و خانوادهات چی میکشم که طرفداریمو میکنه… آخرش هم من میزدم زیر گریه و میگفتم شما را به خدا بس کنید! خیلی کوچک بودم، حتی مدرسه نمیرفتم که خواب دعواهای آنها آرامش شبم را میگرفت. از خاطرات بچگیام فراریام. حتی بگوبخند آنها را آرامش قبل از توفان میدیدم و استرس داشتم که دوباره کی به هم میپرند…» نظر روانشناس دکتر نرگس طالقانی را در خصوص مشاجره والدین در مقابل فرزندانشان بخوانیم: بچهها از دعوای والدین وحشت دارند
اصولا دعوا کردن، به هر شکلی و با هر فردی، در حضور بچهها مجاز نیست. وقتی شما پدر و مادر، با یکدیگر، با فرزندتان یا حتی با شخص سومی در حال دعواکردن هستید، شکل و شمایل خودتان را نمیبینید و متوجه نیستید که چطور خشم و عصبانیت باعث برافروختگی صورت، باز شدن دهان، گشاد شدن چشمها و سفت و برآمدهشدن رگهای گردنتان شده است. اگر شما یکبار هم که شده، قیافه خودتان را هنگام دعوا کردن ببینید، به بچهها حق میدهید که تا چند روز پس از دعوای شما ترس و وحشت داشته باشند و جرات نکنند که با شما به عنوان پدر یا مادر صحبت کنند و مشکلاتشان را در میان بگذارند. حتی ممکن است آنها تا چند روز از ترس و وحشت فراوان شبها کابوس ببینند. الگوبرداری از رفتار، حرکات و کلمات نادرست و زشت پدر و مادرها هنگام دعوا از جمله کارهایی است که بچهها آن را انجام میدهند و وقتی که به این صورت، آموزش غلط و همراه با خشونت میبینند، غلط و غیراصولی هم تربیت میشوند. تذکر همسران به یکدیگر و یادآوری و اصلاح خطاهایشان باید دور از چشم فرزندان صورت بگیرد.
بچهای که در سنین پایین، خشونت، رفتار تحقیرآمیز و کلمات زشت و توهینآمیز را یاد بگیرد، نمیداند که باید این ذخیرههای ذهنی را کی و کجا مصرف کند و در نتیجه جلوی دوستان، همکلاسیها، خواهر یا برادر کوچکتر و بزرگتر، دایی، عمو، همسایه و حتی خود پدر و مادر به عنوان یک ابزار دفاعی از آنها بهره میگیرد و سعی میکند که هنگام عصبانیت عکسالعملهایش درست مانند پدر و مادرش هنگام دعوا کردن باشد
. متاسفانه ما فکر میکنیم که بچهها، به خصوص کوچکترها، معنای کلمات زشت را نمیفهمند؛ در صورتی که آنها به خاطر کنجکاوی بیش از حدشان، هر طور که شده معنای حرفهای رکیک را متوجه میشوند و آن را در ذهن خود نگه میدارند تا یک روز مناسب و در یک زمان مناسب به محیط بیرون و اطرافیان بروز بدهند. بگذارید موضوع را کمی سادهتر برایتان بگویم. به عنوان نمونه، اگر شما با همسرتان جلوی فرزند خود دعوا کنید و حین دعوا چند کلمه زشت هم بین شما رد و بدل شود و چند روز بعد، فرزندتان از همان کلمات هنگام دعوا با شما یا دیگران استفاده کند، چه عکسالعملی نشان خواهید داد؟ فنون آتش بس میان کودکان
مسلما او را سرزنش میکنید و میگویید که این حرفها بد است و دیگر آنها را تکرار نکند. در این صورت، فرزندتان هم به شما خواهد گفت که اگر این حرفها بد است، پس چرا خودت آن را به مامان یا به بابا گفتی؟! اینجاست که دیگر شما جوابی برای او نخواهید داشت و این باعث از بین رفتن اعتماد فرزندتان به شما میشود. او دیگر نمیداند که کدام حرف شما خوب و درست است و کدام بد و در انتخابتان به عنوان یک الگو، تردید پیدا میکند. من حتی پیشنهاد میکنم که اگر یک برنامه تلویزیونی صحنه دعوای بین افراد را نمایش میدهد به بچههایتان اجازه تماشای آن صحنهها را ندهید؛ چه برسد به اینکه خودتان جلویشان دعوا کنید. چرا وقتی دو آدم عاقل و بالغ میتوانند با صحبت کردن و منطق یا کمک خواستن از دیگران، مشکلشان را حل کنند، باید به رفتارهایی مانند دعوای لفظی یا حتی کتککاری روی بیاورند؟ به هر جهت، ممکن است موقعیتی در زندگی هر فردی پیش بیاید که احساس کند گریز از دعوا برایش ممکن نیست. توصیه من به اینگونه افراد آن است که وقتی فرزندشان منزل نیست یا حتی وقتی خودشان تنهایی بیرون از منزل هستند با هم دعوا کنند و اگر هیچکدام از این دو حالت ممکن نبود، قبل از دعوا یا از فرزندشان بخواهند که به اتاقش برود یا خودشان به اتاق بروند و در را ببندند و در ضمن، به بچه هم نگویند که قصد دعوا دارند و موضوع اختلافشان را به هیچوجه با او در میان نگذارند تا او دچار استرس یا آسیب روانی نشود. در ضمن، پدر و مادر نباید اختلافنظرهایشان را جلوی بچهها مطرح کنند. با این کار، بچهها از موقعیت پیشآمده، سوءاستفاده میکنند و از یک والد، جلوی والد دیگر به نفع خودشان بهره میبرند. بهعنوان نمونه، اگر بچهای کار خطایی انجام دهد و پدرش این خطا را به او گوشزد کند، مادر نباید طرف بچه را بگیرد و به او حق بدهد؛ حتی اگر فکر کند که فرزندش هم کمی حق دارد. اگر شوهر شما در حال مطالعه است و فرزندتان دارد تلویزیون را با صدای بلند نگاه میکند و پدرش میگوید که تلویزیون را خاموش کن، شما به عنوان مادر حق ندارید که بگویید: «بگذار بچه برنامهاش را نگاه کند، چه کارش داری؟» در این صورت شما هم ارزش همسرتان را پیش فرزند خود پایین آوردهاید و هم باعث شدهاید که او دیگر به حرفهای پدرش اعتنایی نکند و با این کار، احترام متقابل بین اعضای خانواده را از بین میبرید. تذکر همسران به یکدیگر و یادآوری و اصلاح خطاهایشان باید دور از چشم فرزندان صورت بگیرد. هیچ وقت سعی نکنید که با لحن بد، پشت سر همسر خود جلوی بچهها صحبت کنید و وجهه و شخصیت او را نزد فرزندانتان از بین ببرید؛ حتی اگر همسر شما فرد خطاکاری باشد و مدام کارهای اشتباه انجام دهد. نکته مهم دیگر اینکه، قبل یا بعد از دعوا جلوی بچهها یک رفتار عادی با همسرتان داشته باشید و هیچ وقت سعی نکنید که با لحن بد، پشت سر همسر خود جلوی بچهها صحبت کنید و وجهه و شخصیت او را نزد فرزندانتان از بین ببرید؛ حتی اگر همسر شما فرد خطاکاری باشد و مدام کارهای اشتباه انجام دهد. وقتی که ما پشت سر پدر یا مادر به بچه بد میگوییم (حتی اگر مطمئن باشیم که حرفهایمان درست هستند)، فرزندمان پشت سر دیگران حرف زدن و اعتماد و تکیه نکردن به والدین را یاد میگیرد و حتما یک روزی از آن علیه خودمان استفاده میکند. هیچگاه یادمان نرود که غیبت، نفاق و فتنه از جمله رفتارهای مذمومی هستند که در دینمان هم به شدت از آنها نهی شده است.
۰ دیدگاه